باغ دوستی

کلاس باغ دوستی....

دیگه نه درختی داره

نه گلی

و حتی دیگه درختای خشکشم باهم دوست نیستن..

فقط شاخه به شاخه میشن و در صدد بهم ریختن این باغ شده اند

من موندم یه باغبون تنها...

چکار کنم..

باغبونم..

باید که شخم بزنم این باغ رو

باید که این موجودات مزاحم رو بریزم ازین کلاس بیرون

نهال جدید...باع جدید...وگلهای رنگارنگ جدید...

شاید همین باشد..

نه.. پس این درختان توی  باغ چه میشوند..باید فکری به حال انها هم کنم.

شاید یکی از انها خیال جوانه زدن داشته باشد.


خدای خوبم کمکم کن بتونم  دوباره این باغ  رو شکوفا کنم

یه خورده بی حوصله شدم خدا.......

..

نگران اینم که  مرگ تدریجی  باغم ... بهانه ای باشد برای اینکه  بگویند تو باغبان نیستی...برو


خدایا  کنارم باش

نظرات 1 + ارسال نظر
عاشق بارون... شنبه 25 اردیبهشت 1395 ساعت 21:34

صبور باش باغبون مهربون! بعضی درختا باید هرس بشن بعضی گل ها آب دادنشون با بقیه فرق داره. هر گلی با اون یکی فرق میکنه فقط باید بشناسیشون. مواظب خودت دلت باغت گلهات بآش!

شناختن این گلها چقدر برایم دور است
انگار همین دیروز بود من هم اندازه ی اینها بودم.. و دنیای خودمو داشتم..
..الان باغمو دارم و این گلها...
ممنوونم دوست من

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد