شکلات تلخ

بزرگتر که میشی...بیشتر میفهمی.. 

می  فهمی اونی که بهت لبخند میزنه ..واقعا  از ته دلشه یا نه..درسته فهمیدنش هم کاهی سخته 

اما مثل بچگیا نیست ...اینقدر  دلت مهربون باشه..اینقدر دلت بزرگ باشه..که هرکی بهت  گفت عزیزم.. 

هر کی بهت شکلات داد.. 

هر کی  بهت لبخند زد و برات خندید...فک کنی دوستت داره..  و با خوشحال بپری هوا و ذوق کنی ..و از ته دلت بخندی.!

نه... 

بزرگتر شدیم . معنی شکلات رو می فهمیم..معنی الکی لبخند زدن رو میفهمیم 

و تازه میفهمیم  طعم شکلات؛ چقدر تلخه...  

 

........دنیای بچگی با همان تلخی شکلاتش چقدر شیرین و دوست داشتنی  بود.  

دلم میخواد  خودم رو به نفهمی بزنم تا باز هم  از شیرینی  شکلات های بچگی لذت ببرم . 

بزرگ شدن درد دارد..دردِ فهمیدن.  

تازه یادم آمده دلم شکلاتِ تلخ میخواهد... از نوع نفهمیدن... 

 

همه چیز رو می فهمیم و درد میکشیم..به گمانم روزی نقاش ماهری از کشیدن درد میشویم..

نظرات 1 + ارسال نظر
عاشق بارون... شنبه 25 اردیبهشت 1395 ساعت 20:31

هعی دوستم هعی... هعی هعی هعی...

هعی هعی....
بزرگ شدن درد دارد..درد فهمیدن

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد