جمع کن برووووو

خودم جان

 نگه داشتن بعضی از ادمها با خاطراتشون چه بد چه خووب تو دلت ..لیاقت میخواد

اونایی که ارزش موندن ندارن........اونایی هستن  که اشکتو در اوردند و بهت خندیدند

و با اشاره به بقیه تو رو نشون دادند  و همشون خندیدند

به اشکای تو..به شکستن دلت

به  صداقتت..به وفا داریت..به ساده و بی آلایش بودنت...

هعی خدااااااااا..

یعنی دلی که صادقه و وفاداره  ساده ست...خنده داره اخه.

.

.

بهتره خوبیاتووووووووو  دیلیت کنم ازین حافظه.

اصن بدیها و کثافت کاریاتو خوبیهات واسه خودت...

یادتم  نمی خوام

دوست  داشتنها تو هم دیگه نمی خوامممممممم

جمع کن برووووووووو دیگه .

من فقط یاد گرفتم که با وجودی بدهایی که دیدم  بد نباشم بد نکنم....

چووون هرکار کردم بد باشممممممممم نشد ...

بد بودن که به خوردِِ وجودم میره..بالا میارم

اصن توووووووووووو توووووووووووووووووویی که بدترین اتفاق زندگیمی

برووووووووووووو بروووووووووووووووووووووووووووو ازین  دل من

فقط تو روخدا دل منووووووووووووو پس بده..

چون میخوام یکی رو اونقدر دوست داشته باشم اونقدر  بهش دل بدم که تو به  خودت لعنت بفرستی



نظرات 1 + ارسال نظر
عاشق بارون... شنبه 25 اردیبهشت 1395 ساعت 21:21

عزیز دلم! :)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد